۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

حکایت امام و گدا

روزی گدایی جلوی امام (ع) و یاران را که طبق معمول در حال گذار بودند گرفت و از آنها طلب کمک کرد . امام دست به جیب برده و شروع به کاویدن جیب خود نمود . در همین حال یکی از یاران امام گفت : " من به او ماهی می دهم تا گرسنه نماند " و یکی دیگر از یاران امام گفت " من به او تور ماهیگیری می دهم تا با آن خودش ماهی بگیرد .در آن لحظه که همه منتظر بودند تا ببینند امام بالاخره چه چیزی از جیب خود برای آن گدا بیرون می آورد امام کاویدن جیب خود را متوقف کرده و فرمودند " برویم! " . همراهان که تعجب کرده بودند علت امر را جویا شدند و امام در جواب فرمود " پول خرد نداشتم . دندش نرم خودش برود کار کند " 

نتیجه می گیریم موقع برخورد با گدا از خود بی خود نشده و ادای روشنفکرها را در نیاوریم