۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

حکایت امام و تجدید وضو

روزی امام در حال اقامه نماز بود که متوجه شد  یکی از یاران مرتب از نماز خارج شده ، تجدید وضو می کند و برمی گردد . بعد از اقامه به صورت خیلی دوستانه علت را از او جویا شد . و آن شخص عرض کرد : " ای امام (ع) بنده همسر خوبی اختیار نکرده ام و او مدام لوبیا و عدس به خورد من می دهد . برای همین تلنگ من حین عبادت در می رود و نمی دانم چه کار کنم " . امام گفت " پس همسرت را به من بده و خود به دین و عبادت بچسب " . آن شخص نیز چنین کرد . بعد از اینکه او از محضر امام مرخص شد امام فرمود " پس ریدم به آن عبادتی که با یک چس باطل می شود " و بعدها یکی از یاران بسیار نزدیک امام نقل کرد که او در آن لحظه واقعا ریده بود .

نتیجه می گیریم دین و دنیا و زن و زندگی خود را به یک چس از دست ندهیم

۱ نظر: