۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

حکایت امام (ع) و غرغرهای همسرش

روزی امام (ع) در خانه نشسته بودند که همسر ایشان شروع به شکایت کرد که " ای امام (ع) ! آخر این دیگر چه وضعی است ؟ تا کی ما باید با نان قرضی از همسایه شکم بچه ها را سیر کنیم ؟ همینطور گشتن با چهار تا نوچه و سخنرانی برای آنها که نان و آب نمی شود . آیا نمی خواهی به دنبال کاری بروی ؟ آخر به تو هم می گویند مرد ؟ امام (ع) فرمودند " به خدا سوگند که امروز خسته ام . باشد تا فردا یک کاریش بکنم " چند لحظه به سکوت گذشت که همسر امام (ع) به ناگه دوباره شروع کرد به غر زدن ." که ای کاش تو هم طبیبی یا آهنگری می شدی . این همه شغل و اونقت قسمت ما شد امام " که امام(ع) فرمود : "اعصابم را خرد کردی زن ! " و از منزل بیرون رفتند . یاران خود را جمع کردند و به مسجد رفتند . بعد از اقامه نماز امام (ع) که حال منزل رفتن نداشتند فرمودند " هر کی پایه اس چند روزی تو مسجد بمونیم یه صلوات محمدی بفرسته " و صدای صلوات گوش آسمان را کر کرد. پس به این ترتیب امام (ع) و یارانش سه روز در مسجد به لطیفه گویی و شیرین کاری پرداختند و بعد از سه روز وقتی به منزل مراجعت نمودند ، همسر امام که متوجه اشتباه خود شده بود به پای حضرت افتاده و گفت "ای امام (ع) غلط کردم " و امام (ع) با گشاده دلی همسر خود را بخشید و از آن سال این کار رسمی شد برای عاشقان حضرتش که بعدها نام اعتکاف به آن داند .

نتیجه می گیریم ( به مناسبت روز جهانی زن) که سر شوهرمان غر نزنیم و غلط زیادی نکنیم

۲ نظر: